این روزها خوابهای غریبی می بینم
مثلآ خواب دیده ام
که جهان را بوی کاج گرفته است
و تو ستارها را از روی لباس شب می چینی
با سخاوت زمین سخن میگویی
و رفتن را از پای خورشید در می آوری
تا من گرم بخندم
خوابها عمیق بود و
واژه ها در دهانم عقیم و یخ زده
مثل دوستت دارم های بیهوده و نارس تو
یا مثل موریانه ای که
روی دفترم راه می رود
و خوردن واژه ها تلخ را
در خیال خویش شیرین می داند
می خواهم این پاییز ساده تر قدم بردارم
از عابران بپرسم
چرا همه داسهای جهان
لبخند می زنند
یا چرا خانه درخت کاج همیشه روشن است..‌‌.

#هما_حمزه پور