نوشته‌ها

نامه ی هفدهم   دلم گرفته ماه گل مثل یک قاب غم انگیز که بلد نیست با خاطراتش کنار بیاید امان از این عشق های مردابی که پارو نزده دریازده ات می...

1) و گره پشتِ گره ميخورد بر بختم ميكنم اين را باز ميشود ان بسته به گمانم كه خدا بيكار ست ميزند بخت مرا باز گره و من هي ميخندم و خدا...

نوشته‌ی ارنست همینگوی(۱۸۹۹_۱۹۶۱) نویسنده‌ی رئالیست آمریکاییست که برای خلق این رمان ارزشمند در سال ۱۹۵۴ جایزه نوبل را دریافت نمود. رمان پیرمرد و دریا به...

1) تاکنون بارها به عشق کبوتر پرانده ام خیره به آنها تمام آنچه را که باید نوشته،به پاهاشان بسته ام بدون اینکه مقصدی بدانند... .   بارها به جان قاصدک های حیاط افتاده ام _...

حافظ ِ بی میکده ادبیات امروز ایران زبان و محتوای تیز و زنده اش را در قالب ها و گرایش های ( طنز – ادبیات...

از فاجعه ی فاصله ها حرف زیاد است بگذار بخندند به تو مردم این شهر پشت سر خوبان همه جا حرف زیاد است   کوتاه کنم مسئله را...

سارا اتاق تاریک... وسط اتاق میز و صندلی... روی میز کاغذ و خودکار   در سایه روشن صحنه:   زنی روی صندلی نشسته سرش را روی میز گذاشته است دستانش خونی است   در...

بگذریم که پیشانی ام چروک شده بدتر از آن دل ام،چروک تر شده بگذریم که عشق،دست لاابالی ها افتاده و ننگ شده بدتر از آن،علاقه ها همش،...

سیلاب خون دوروبرم را شناختم ابر بهار چشم ترم را شناختم   من با شناختی که ندارم از این جهان آخر جهان پرخطرم را شناختم   من باغبان خسته و...

قهوه از کجا به ایران آمد؟ درخت قهوه از جمله نباتات وحشی یکی از ولایت‌های حبشه به نام کافا*1 بوده است. قهوه کلمه‌ای عربی است...