سعید صمدی
سعید صمدی

«به‌ نام خدا»

یادداشتی برای کتاب تونل نوشتة ارنستو ساباتو

به قلم سعید صمدی خوشخو

انجمن علمی ادبیات

 

اگزیستانسیالیسم؛ لفظی خوش‌آهنگ و شیک که شاید بیش از هر مختصة دیگری مورد توجه مخاطبان و نویسندگان فلسفی در حوزة ادبیات داستانی، قرار گرفته‌است. گاه وارونه تعبیر می‌شود و گاه ناقص؛ گاه دست‌مایۀ داستان است و گاه سوژۀ فلسفیدن.

گمان می‌کنم همان ابتدا که به اگزیستانسیالیسم اشاره شد، عده‌ای سارتر، کامو، دوبوآر و سایر اگزیستانسیال‌های نامی را به خاطر آوردند؛ بلی، همان آشنایانی که تلاش کرده‌اند نمایندگان خوبی برای مکتب فکری-فلسفی خود باشند و شدند. ارنستو ساباتو نیز در کتاب تونل با خلق داستانی مؤجز و متکی به «اصالت وجود» سرگذشت فردی را روایت می‌کند که مانند اغلب قهرمانان رُمان‌های اگزیستانسیالیستی، از لحاظ رفتار و نگرش، با دیگر اعضای جامعۀ خود تفاوت دارد یا حداقل به اصرار نویسنده می‌خواهد تفاوت داشته‌ باشد.

خوآن پابلو (کاستل) در نمایشگاه نقاشیِ خود، به ماریا علاقمند می‌شود و او را زنی با روحیات متفاوت و نکته‌بین قلمداد می‌کند. در فصول ابتدایی -طبق روال معمول رمان- درآمدی بر نحوۀ وصال آن‌دو ذکر می‌شود و ادامۀ داستان، بیانگر مشکلاتی‌ست‌ که در رابطۀ عاشقانۀ‌ کاستل و ماریا اتفاق می‌افتد. ماریا، زن متأهلی است که از نظر کاستل به قیدی در روابط با مردان قائل نیست و به‌راحتی حریم خود را در اختیار دیگران می‌گذارد؛ امّا نویسندۀ تونل با استفاده از ظرایف داستان‌پردازی در ژرف‌ساخت رُمان و جملات کوتاه ماریا حین مکالمه با کاستل، اجازۀ دستیابی به داده‌های دقیق را برای قضاوت، به خواننده نمی‌دهد و تمیز دادن درست از غلط را به امری دشوار تبدیل می‌کند. از دیگر عواملی که امکان کشف ماریا را برای مخاطب مشکل می‌سازد این است که او جز از جانب کاستل مورد سرزنش قرار نمی‌گیرَد و همین امر کاستل را در نظر دیگران بیمار یا دیوانه جلوه می‌کند. پس نه تنها بُعد فردی و روانی، بلکه نمود اجتماعی و فرهنگی رمان حاضر قابل واکاوی‌ست.

تونل
تونل

روایت داستان به صورت اوّل شخص و از زبان کاستل انجام می‌گیرَد که از این حیث برای تعیین عیار اثر ساباتو، می‌توان آن را با سقوطِ آلبر کامو مقایسه کرد. حوادث و ریزحوادث توأم با گفت‌وگو، با ریتم نسبتاً تندی در جریان هستند که یکنواختی پیرنگ داستان را کاهش می‌دهند و شور و حرارت لازم را برای ادامه، برای خواننده فراهم می‌کنند.

همان‌طور که اشاره شد، سوی فکری نویسنده تحت تاثیر مکتب اگزیستانسیالیسم است و او برای پرداختن به این حوزه، شخصیت اصلی داستان خود را فردی مبتلا به عارضه‌های روانشناختی و در رأس آن مبتلا به وسواس و جنون، ترسیم می‌کند و مانند اکثر هم‌مکتب‌های خود، به جای پاسخ به مشکلات، گزارشِ شیوه و کیفیت نزدیک شدن به آن‌‌ها را عهده‌دار می‌شود (می، آنجل و همکاران، ۱۳۹۸: ۴۱). آنچه در بیشتر رمان‌های مشابه به چشم می‌خورَد، عنصر مرگ و نوع کُنش افراد در برابر آن است؛ ساباتو نیز با القای اینکه کاستل به جرم قتل ماریا زندانی‌ست، از بینش اگزیستانسیال‌ها نسبت به مرگ، تاثیر پذیرفته است.

تونل را شاید نتوان نمایندۀ تمام و کمالی که دغدغه‌های اساسی و اصلی متفکران اگزیستانسیال را بازتاب می‌کند، در نظر گرفت امّا تحرک و هیجان آن، منجر به ایجاد جرقه‌های فکری نو و نیل به افق‌های متمایز با هنجارهای جوامع سنّتی، می‌شود.

۰۵/۰۱/۱۴۰۱