مهسا ایمانی
مهسا ایمانی

به نام مهربان ترین خالق

مهسا ایمانی هستم متخلص به ماه متولد دومین ماه از فصل زیبای بهار
تحصیلات کارشناسی رشته روانشناسی حدود شش سال است که در حوزه شعر فعالیت دارم. اشعار در موضوعات آیینی عاشقانه و اجتماعی می باشد.
سرپرست نویسندگان و شاعران انتشارات بزرگ حوزه مشق و یکی از چهره های شاخص فصل پاییز حوزه مشق …
آثار :
در کتابهای مشترک :سرود سیمرغ، پلک شب، یک نفس تا تو، ثانیه های تلخ، به عنوان سرپرست نویسندگان و شاعران و در کتابهای مشترک :به وقت دلتنگی، خون بهای عشق و یحیای به خون خفته به عنوان زیر مجموعه دارای اثر هستم…در برخی از مجلات و روزنامه های ادبی هم از آثار اینجانب به چاپ رسیده است.

 

________________________

سرمایه ی عشق
غزل عاشقانه

آشوب به پا کردی و ویرانی عیان شد
انگار تمام غزلم فاتحه خوان شد

صد بار شکستم ولی افسوس نگفتی
لیلای من این بار چرا پیر زمان شد ؟

یک عمر دم از عشق زدی ظاهرا عاشق !
بد نیست بپرسی که چه کردم که چِنان شد ؟

هر بار که قصدت سفر از کوی وفا بود
بن مایه ی شعر اشک و ردیف آه، خزان شد

شاعر به همین بودنت ایمان قوی داشت
رفتی و نگاهش به دهان دگران شد

نه هیچ نگو هیچ ،که سرتاسر این شعر
سرمایه ی من بود ولیکن نسیان شد !

________________________

عقربه های بی تاب
عاشقانه

برس به داد دلم بی تو باز غم دارم
دوباره حال غزل‌های محتشم دارم

به یاد صبح بهاری بدون دلتنگی
بیا به خانه دل چای تازه دم دارم

شبیه جاده ی چالوس میشود حالم
که راه های پر از چین و پیچ و خم دارم

شدم شبیه همان شاعری که دلتنگ ست
قلم به دست من اما تو را که کم دارم

چگونه عقربه ها ساکتند باز امشب؟
برای درد جدایی علاج هم دارم؟

حلال کن که سخن باز رو به تکرارست
هوا برای نفس های شعر کم دارم……!

 

____________________________

انتظار
آیینی

سلام نور دو دیده از آسمان چه خبر؟
سلام قرص قمر ماه مهربان چه خبر؟

هوا هوای عجیبی ست غم گرفته مرا
بیا بپرس از این درد بی امان چه خبر؟

بدان که از نفس افتاد واژه های قلم
بیا بپرس از این طبع نیمه جان چه خبر؟

تمام عمر خزان شد بهار بی تو گذشت
بهار عشق از آن ماه بی نشان چه خبر؟

نبود جمعه ای از سال که سراغ تو را
نگیرم و ننویسم که عاشقان چه خبر؟

ستاره ای شده ام تا مرا فلک ببری
زمین که لطف ندارد از آسمان چه خبر؟