معرفی و بررسی اجمالی کتاب-خاطرات حسنعلی خان مستوفی-
اثر : ابوالفضل زرویی نصرآباد
ابوالفضل زرویی نصرآباد (۱۳۴۸-۱۳۹۷) نامیست آشنا که به واسطه سالها قلم زنی در عرصه طنز معاصر در یادها مانده است.در تبحر او در زمینه طنز، همین بس که بگوییم:هنگامی که ۲۳ سال بیشتر نداشت، کیومرث صابری (گل آقا) او را وارث عبیدزاکانی و دهخدا خواند.
در این مختصر، کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی، به قلم زرویی نصرآباد معرفی میشود.
مطالب کتاب،سالها پیش به تفریق در روزنامه های : مهر و همشهری، به چاپ رسیده بودند.اما از انتشار همه مطالب به صورت کتاب، چندسالی بیشتر نمیگذرد.
ابتدا باید گفت: حسنعلی خان مستوفی شخصیت اصلی کتاب یک شخصیت خیالی است.کسی که در زمان استقلال هند ، قریب به هفتاد هشتاد سال داشته،اما طبق گفته زرویی نصرآباد،هنوز هم در یکی از روستا شهرک های جنوب غرب تهران(احمدآباد مستوفی)سکونت دارد.
زرویی از همان آغاز کار ، یعنی صفحه نخست معرفی کتاب،کار شوخی را آغاز میکند:
خاطرات حضرت استادی،سٍر پروفسور حسنعلی خان مستوفی-تقریر از حسنعلی خان مستوفی-تحریر از میرزا حسین پیشکار-ویرایش حداقلی،نقطه گذاری و القای پانکچواسیون*:ابوالفضل زرویی نصرآباد…
زرویی میگوید:مطالب کتاب را حسنعلی خان گفته،پیشکارش میرزا حسین نوشته و او وظیفه تصحیح را بر عهده دارد.در طول کتاب تا حدی بر روی این مسئله تاکیدشده که خواننده شک میکند:نکند حسنعلی خان واقعا وجود داشته است !!!یک پروفسور ایرانی پیر و نحیف که تمام دنیا احترامش را نگه میدارند.ملکه الیزابت لقب سر به او داده.فرمانروایان مقتدری چون:هیتلر و رضاشاه از حرفش خارج نمیشوند.کسی که در هر زمینه از مجموعه علوم بشری دستی بر آتش دارد.اینیشتین،ادیسون،پاواروتی،چاپلین،تاگور،گاندی، جان.اف.کندی،ملکه الیزابت،و بسیاری اشخاص صاحب نام، به مصاحبت و شاگردی او افتخار میکنند.در مسائل و بحران های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی نظر او میتواند راهگشا باشد.به عبارت دیگر:زرویی این شوخی را چنان جدی بیان کرده که گاهی خواننده را سردرگم میکند و همین سردرگمی است که خنده دار است.
کتاب دو بخش عمده دارد : یکی متن خاطرات حسنعلی خان به تقریر خودش و بخش دوم تصاویر
زیادی که اورا در کنار شخصیت های برجسته تاریخ چون:اینیشتین و ادیسون،هیتلر و رضاشاه،چاپلین و گاندی و بسیاری دیگر نشان میدهد.
زرویی همچنین نقل قول هایی از بزرگان در مورد حسنعلی خان جعل کرده که نشاندهنده خلاقیت اوست.
از شهریار:
آقای من ای حسنعلی خان ای جان به شمایل تو قربان
کس مثل تو قهرمان نباشد بهتر ز تو در جهان نباشد
در ساز غم تو پرده دارم قربان تو زخمه سه تارم!!!
از وینستون چرچیل:
تا پیش از کنفرانس یالتا،در سیاست کسی را برتر از خود نمیدیدم.علی رغم میل قلبی ناچارم اعتراف کنم،که با علیاحضرت ملکه موافقم.در تمامی طول کنفرانس،در مقابل حسنعلی خان مستوفی،خود را یک طفل دبستانی میدیدم.
پس از تمامی این شوخی ها این مسئله در ذهن متبادر میشود،که زرویی دغدغه ای از خلق این شخصیت داشته.کوتاه سخن اینکه:حسنعلی خان مستوفی دروغ است.اما دروغی راست مانند است که حکایت از نیازی همیشگی دارد.اگر به واقع کسی چون حسنعلی خان مستوفی میبود،چه بسا فجایع بزرگی چون:جنگ های جهانگیر اول و دوم رخ نمیداد.چه بسیار مشکلاتی که به ید باکفایت او حل نمیشد.
و شاید در پس این شوخی های رنگارنگ ابوالفضل زرویی نصرآباد فریادی دغدغه مند نهفته که التماس میکند:حسنعلی خان مستوفی،کاش واقعا بودی…
کاش واقعی بودی…
توضیحات:
*پانکچواسیون:واژه ای است که خود زرویی نصرآباد برای اضافه کردن بار طنز کتاب ساحنه است.
علی احمدیراد