فریباسالاری

نوشته‌ی ارنست همینگوی(۱۸۹۹_۱۹۶۱) نویسنده‌ی رئالیست آمریکاییست که برای خلق این رمان ارزشمند در سال ۱۹۵۴ جایزه نوبل را دریافت نمود.
رمان پیرمرد و دریا به گفته‌ی خود همینگوی عصاره‌ی همه ی زندگی و هنر اوست، اثری سمبولیک و چندلایه که در عین سادگی ،صراحت و ایجاز، مملو از عدم قطعیت‌ها و لایه‌های پنهان متنی ست.

پیرمرد و دریا1سانتیاگوی پیر هشتادوچهار روز است نتوانسته ماهی صید کند و معتقد است روز ۸۵ حتما شانس به او رو خواهد کرد شاگرد نوجوان او مانولین در این داستان در کنار او سمبلی از جوانی ، آمال و آرزوهاست وقایع و اتفاقاتی که برای پیرمرد و شکار نیزه‌ماهی در روز ۸۵ می‌افتد می‌تواند نمادی از تقابل مرگ و حیات باشد …
هر خواننده‌ای از منظر و پرسپکتیو خود به هستی و تجربه‌ی زیست انسانی با این رمان روبرو خواهد شد ..
پیرمرد، شاگرد، دریا ، نیزه ماهی و کوسه‌ها همگی در نوع خود سمبل تلاش انسان و تقابل او با زندگی هستند
این رمان می‌تواند خود زندگی باشد و از عناصر محیطی به وضوح الهام گرفته شده .
شاید اساسی‌ترین تم داستان «دوام آوردن» و ادامه دادن باشد که این خود بیانگر تفوق و برتری غریزۀ زندگی و حیات (اروس) بر غریزۀ مرگ (تاناتوس) است.
پیرمرد و دریا2جاگیری و همنشینی دو شخصیت اصلی داستان یعنی پیرمرد و مانولین، در وجهی تمثیلی بیانگر هم‌پوشانی تجربه و انرژی حیاتی ست که می‌توانند به عنوان نمایندگان غریزۀ حیات بر نمایندۀ غریزۀ مرگ یعنی ماهی بزرگ غلبه نمایند.
برشی از داستان :
فکر کرد: «کاش همه‌ی این‌ها یک خواب بود و هیچ وقت این ماهی را نگرفته بودم و الان توی بسترم بودم و داشتم روزنامه می خواندم.»
با خود گفت: «ولی انسان برای شکست آفریده نشده.»

 

فریبا سالاری، مترجم و نویسنده