حافظ ِ بی میکده
ادبیات امروز ایران زبان و محتوای تیز و زنده اش را در قالب ها و گرایش های ( طنز – ادبیات مرثیه – ادبیات مقاومت – ترجمه و ادبیات غنایی- عاشقانه ) مدیون مکتب ِ آذربایجان است مخصوصا ادبیات دوره قاجار تا پایان سلطنت پهلوی اول . این مقال فرصت پرداختن به این فرضیه را بصورت کامل ندارد اما به بهانه شعر های طنز اسماعیل امینی که از شاعران و طنز پردازان موجه و محجوب اکنون است – و صد البته بیشتر شاعران آذربایجان چوب همین محجوبیت خویش را خورده اند در گوشه نشینی و عدم جولان دهی های توخالی ِ دیگر هم قلمانشان – ، به بررسی شعر های او می پردازیم و سابقه ی شعری او را می کشانیم به سر سلسله ی شاعران طنز پرداز آذربایجان که همه شاعران بعد از خود را تحت تاثیر قرار داده و کتاب مستطاب « هوپ هوپ نامه » اش یک مکتب خانه بزرگ بوده برای ایرج و شهریار تا امینی و عمران صلاحی ها تاکنون . طرز آشکار میرزا علی اکبر صابر در شعر های هوپ هوپ نامه که در طی سالیان نه چندان بلند مشروطه تا سقوطش (!) آینه تمام نمای مشکلات ریز و درشت و مطالبه گری جمهوریت و آزادی به زبان ساده ی شعر بوده است و از وکیل و وزیر تا پینه چی و بقال زیر تیغ نقد صریح او بوده اند ، نشان از عمق آشنایی او با بطن جامعه و زبان تاثیر گذار بر آن دارد . می دانید که تاثیر نشریه ملانصرالدین بر افکار مردمان فلک زده ی آن دوره با همه فقر و جهل حاصل از آن با شمشیر دولبه ی شعر و کاریکاتور امکان داشته که آنها را تهییج و شورش علیه استبداد وامی داشته است . استبداد و استحمار و استعمار هر سه !
کمتر شاعر طنز پردازی را سراغ داریم از ابوالقاسم حالت و ابوتراب جلی و عمران صلاحی و که و که که زبان و قالب و فرم نقد ش در اشعار طنز نزدیک به این شاعر بزرگ نباشد و با استفاده صحیح از جهان ِ آشنای فکر ایرانی به شعر طی نزدیک هزار سال ادب پروری ، نخواهد که شعر را سلاحی بران کند در دست دلسوزان واقعی جامعه و مصلحان فرهنگی :
خیزید خر آرید که هنگام خران است
نرخ بشر ارزان و خر امروز گران است
از رونق بازار خر انسان نگران است
حق دست بشر نیست و حق با دگران است
ای اهل خبر گر چه خر از بیخبران است
هر جا روی از خر خبری هست به اخبار !
اسماعیل امینی در این کتاب مستطاب طرز نگاهش نزدیکتر به شعر های میرزا عای اکبر صابر است زیرا نوک پیکان دشنه ی طنز را از طرف مردم گرفته و به سمت مسببان صلی نشانه رفته است ( شیوه ای که قدمای ما از حافظ و عبید و … بدان پرداخته اند ) . امینی در مجموعه های متعدد طنزش اگر چه سوی صحبتش به اقتضای زمان و مکان البته مردم و عموم مردم و نقد روابط شخصی و اجتماعی و خلقیات و عواطف درونی و بیرونی انهاست اما در سطر هایی درخشان و عموما نمادین لو می دهد که خود نیک تر واقف است که فساد عموم به مفسده ی خواص ربط مستقیم دارد :
ای فرم ریش ناز تو بر صورت
زیباترین تجسم فرمالیست
آی ای هنر برای هنر ای بز
چون فرم محتوای تو همو عالی ست
بسیاری از جماعت امروزی
الگو ز ریش تاپ تو می گیرند
بسیاری از جماعت بی ریشه
در آرزوی ریش تو می میرند
استفاده از قوالبی چون مسمط مستزاد ترجیعبند ترکیببند به مثابه صابر استفاده از ابیات نمادین در شعر های غیر سمبلیستی و به ناگاه ، نزدیک شدن به زبان ترانه و زبان عامیانه و گفتاری روز برای جلب نظر کامل مخاطبین جوان و کم بهره از ادبیات ، با استفاده از شیوه های تداعی گری برخی از شعر های مشهور و باز سرایی طنازانه ی انها شیوه پسندیده ی امینی ست :
شعر همشاگردی سلام با اشارات زیبای لندنی و پارسی اش و شعر جنسای خارجی بده که مانند سلف و خلف مشروطه اش صابر تازیانه به خرس روسیه و اژدهای کج و معوج چین می زند !
برخی شعر های امینی تا جایی پیش میرود که خواننده گمان حرف سیاسی از شعر نمی برد اما از اتفاقی ساده چنان برداشتی می کند که خفه می کند آدم را از سر کیفوری :
چقدر خوبه همه سهمیه دارن
همه از دست گرما تو فشارن
چقدر خوبه عدالت برقراره
دمار از روزگار مردم درمیاره
چقدر پشت زمستون بد می گفتی
ندونستی توی گرما گیر می افتی
نخوت مردم ( چرتی – خواب زده – دود زده و غیره ) درد شاعر معاصر ماست از این رو در پی تکان دادن و ضربه زدن به این نعش است تا مگر شوکی اثر کند و دوباره جان بگیرد . طعنه ها و کنایه های امینی اما مؤدبانه است و نیشترش به جان خود شاعر بیشتر : ( آی ورزشکار چرتم از مدالت بهتر است ) .
خطوط قرمز جنسی و جنسیتی در شعر فرزند سبلان جایی ندارد بقول خودش :
می گه دلبر دیریم دارام دیریم دام
بهش می گم مبادا ! روزه داریم !
طنز او گاهی گل آقایی ست و رنگ و بوی زرویی نصر اباد را هم دارد :
موسیقی با چه جرئت
توی شهر عمو قدرت ؟
شعر های تمثیلی کوچه بازاری با نماد پردازی های داش مشتی برای نشان دادن عمله قدرت و خود قدرت و عیال قدرت البته !
امینی خوب توانسته است بر طناب حق پرستی بند بازی کند . شاید به این خاطر که خودش هم خوب می داند که حتی حافظش بدون میکده سنگین تر است
ممیزی کردیم و خوب شد این بخش
حافظ بی میکده قابل پخش
حافظ پاستوریزه حافظ شاد
مناسب تیزر گشت ارشاد
گاهی فکر می کنم او در تهران تمثیل ما در اردبیل است . شهر تهران او بیرونش پر دود است و شهر ما پر از قهوه ختانه های پر دود و هر دو کم کتاب خوان
خدایا هزاران هزاران سپاس
که رونق ندارد کتاب و کلاس
چو تعطیل عقل است و بازار دود
بر این شهر پر دود صد ها درود
امینی با دایره واژگان بسیارش که حاصل خواندن ها و دقتش در ادبیات کهن است و با روحیه ی به میراث رسیده اش از طنز فاخر آذربایجان روحی لطیف و رندانه است در شهر بی روح تهران . فرزندی خلف برای شعر و طنز اذربایجان . مردی که سادگی روستایی و نجابت جنگل های زاد بومش را دارد اما مانند بسیاری از همعصران و هم ولایتی هایش محکوم به روشنفکری در تبعید است.
ساناز حاج محمدحسینی