نامه ی هفدهم
دلم گرفته ماه گل
مثل یک قاب غم انگیز
که بلد نیست
با خاطراتش کنار بیاید
امان از این عشق های مردابی
که پارو نزده
دریازده ات می کنند
این شهر برای عاشق شدن
جای مناسبی نیست
وچه بسیارند
عشق های از دست رفته ای
که هیچ کس تنهایی شان را
جدی نمی گیرد
مگر این شهر دریا ندارد
که دریایی از اندوه
در من شناور است؟
می ترسم آسمان را هم
از من بگیرند
پرواز نمی دانم
اما دلم پر می زند
به آشیانه ام بازگردم
دلم گرفته ماه گل
از این دست ها رها نمی شوم
از این چشم ها بیرون نمی آیم
دل من
میراثی خاک خورده است
که هر چه پیرتر می شود
بیشتر به دنیا می آید
***
۲)
دیر آمدی
فقط چند تکه تنهایی
از این شعر باقی مانده است
قحطی دستانت همچنان ادامه دارد… .
مریم تقوی فرد
مجموعه شعر درد رنگ
انتشارات شانی