تاریخچه قهوه و قهوه‌خانه در ایران

قهوه از کجا به ایران آمد؟

درخت قهوه از جمله نباتات وحشی یکی از ولایت‌های حبشه به نام کافا*1 بوده است. قهوه کلمه‌ای عربی است که ریشه‌ی آن معلوم نیست. بعضی هم معتقدند که کلمه‌ی قهوه آفریقاییست و از کلمه “کافا” وطن اصلی درخت قهوه ساخته شده ؛ اما درستی و صحت این عقیه مسلم نیست. زیرا  در حبشه و کشورهای مجاور آن برای درخت قهوه ، میوه‌ و نوشیدنی که از جوشاندن میوه‌ی آن ساخته می‌شده از کلمه‌ی بون استفاده می‌کرده‌اند. این لغت به صورت بن*2 به عربی انتقال یافته و فقط برای میوه و درخت قهوه به کار می‌رود. هیچگونه دلیلی در دست نیست که در حبشه به نوشیدنی که از جوشاندن میوه‌ی درخت بن بدست می‌آمده قهوه گفته باشند.

برخی نیز لغت قهوه را از اقهاء به معنای بی‌میلی و کراهت از غذا دانسته‌اند. در زبان عربی قدیم ، قهوه به معنای نوشیدنی سیاهِ تلخ و شیرخالص ، و بوی خوش یا ناخوش و مقدار کمی از غذا که آدم را سیر کند بوده است.*3

از آنجایی که مصرف میوه‌ی درخت بن ، بوسیله صوفیه در یمن رونق پیدا کرده است ، بعید نیست که آن را با زبانی شاعرانه به خاطر سیاهی و تلخی قهوه نامیده باشند.

قهوه را ظاهراً در قرن نهم هجری از آفریقا به یمن برده‌اند. استفاده از قهوه نخست در حلقهء صوفیان به خاطر شب زنده‌داری ، متدوال شده. به روایت شیخ الجزایری در رسالهء عمده الصفوه فی القهوه*4 ، قهوه را نخست شیخ ابوعبدالله محمد بن سعید الذبحانی از آفریقا به عدن برده است. اما همین شخص در روایت دیگری می‌گوید که قهوه را اول ابوالحسن علی بن عمر الشاذلی بعربستان آورده که در سال ۸۲۱ هجری در گذشته است. این مرد مدتی در حبشه نزد یکی از امرای آنجا بوده و پس از بازگشت به عربستان نیز هوادارانش در حبشه برای او هدایایی می‌فرستاده‌اند.*5

          عبدالقادر بن العیدروس که یکی دیگر از نویسندگان عرب بوده هم علی بن عمر شاذلی را نخستین کسی معرفی کرده است که قهوه را به عربستان برده و به خاطر همین او را “محدث القهوه وواضعها” خوانده‌اند.

سومین شخصی که افتخار آوردن قهوه به عربستان را به او نسبت داده‌اند ، ابوبکر بن عبدالله العیدروس است. اما چنین به نظر می‌رسد که نخستین  زارع و جوشاننده و نوشندهء قهوه در عربستان ، همان علی بن عمر الشاذلی بوده و شاید بهمین خاطر است که در الجزایر قهوه را هنوز هم شاذلیه می‌نامند.*6

به هر حال مسلم است که قهوه را پیش از قرن هشتم هجری در عربستان جنوبی نمی‌شناخته‌اند.

چنانکه از برخی اشعار عرب بر می‌آید ، نوشیدن قهوه در سال ۹۱۷ هجری در شهر مکه متدوال بوده و در آنجا قهوه‌خانه‌هایی نیز وجود داشته است. که آنها را بیوت القهوه می‌گفته‌اند. مردم مکه از زن و مرد برای نوشیدن قهوه به قهوه‌خانه می‌رفته‌اند و هم از شنیدن موسیقی لذت برده و هم با بازی شطرنج سرگرم می‌شده‌اند. کم کم اجتماع اهالی در قهوه‌خانه‌ها مردم متعصب را به مخالفت برانگیخت و درسال ۹۱۷ خائربیگ نامی از جانب الملک الاشرف قانصو غوری ، سلطان چر کی مصر ، داروغهء مکه بود ، جمعی از فقها را در جایی دورهم جمع می‌کند تا در مورد قهوه‌ حکم بدهند. آنها هم به بهانه‌ی اینکه دو پزشک ، نوشیدن قهوه را مضر دانسته‌اند ، فتوای حرام بودن قهوه را صادر می‌کنند. ولی مفتی شهر با این فتوا موافقت نکرد. داروغه گروهی از فروشندگان و نوشندگان قهوه را به زندان انداخت و تمام قهوه‌های در انبار مکه را آتش زد. ولی تلاش‌هایش نتیجه‌ای نداشت و یک سال بعد قهوه‌خانه‌ها باز شدند و نوشیدن قهوه دوباره آغاز شد.*7

در قاهره نوشیدن قهوه در ده سال اول قرن دهم هجری متدوال شد و از آنجا به سوریه ، روم و ایران سرایت کرد. در شهر استانبول و متصرفات اروپایی عثمانی هم ، در زمان سلطنت سلطان سلیمان خان قانونی مرسوم شد. اولین قهوه‌خانه‌ها را در این شهر ، دو تن از مردم شام ، یکی دمشقی و دیگری حلبی در سال ۹۶۲ هجری در شهر استانبول باز کردند. قهوه‌خانه‌های این شهر در اندک زمان مرکز اجتماع مردم باذوق شد. مخصوصاً شاعران و ادیان ترک در آنجا جمع می‌شدند و با خواندن شعر و کتاب ، یا با بازی تخته‌نرد و شطرنج ، خود را سرگرم می‌کردند. قهوه‌خانه‌ها را مکتب عرفان می‌نامیدند! اشعاری نیز در مدح قهوه ساخته شد ، و دیری نگذشت که در دستگاه سلطان هم قهوه‌خانه خاصی دایر شد و شغل قهوه‌چی باشی هم به مشاغل دولتی اضافه شد.

در زمان مرادخان سوم و سلطان احمدخان اول چند بار قهوه را در خاک عثمانی تحریم کردند ولی هر بار دوباره آزاد می‌شد. سلطان مرادخان چهارم که به سلطنت می‌رسد ، قهوه را رسماً حرام می‌کند و قهوه‌خانه ها را تخریب می‌کند. چند نفر را به جرم قهوه‌نوشی می‌کشد ولی بعد از او دوباره قهوه‌خانه‌ها باز می‌شوند و با آنکه در زمان سلطان محمدخان چهارم هم نوشیدن قهوه را ممنوع اعلام می‌کنند ، ممنوعیت قهوه زیاد طول نمی‌کشد.

تاریخ دقیق ورود قهوه به ایران معلوم نیست ولی قهوه در سلسله‌ی صفویه در ایران رونق پیدا کرده. پیش از سلسه‌ی صفی نیز در خوزستان قهوه‌ی عربی در میان مردم رواج داشته و تاریخ دقیق  ورود قهوه به خوزستان معلوم نیست. چون در آغاز پادشاهی شاه عباس اول قهوه‌خانه در ایران وجود داشته ، چنین به نظر می‌رسد که نوشیدن قهوه از زمان شاه طهماسب اول در ایران رواج پیدا کرده و معمول شده باشد.

 قهوه‌خانه در زمان شاه عباس اول

در عهد شاه عباس، در بیشتر شهرهای بزرگ ایران مخصوصاً در قزوین و اصفهان قهوه‌خانه‌های معروف بیشتر در اطراف میدان نقش جهان ، چهارباغ و بازار قیصریه بوده است. طبقات مختلف مردم از اعیان و رجال دربار و سران قزلباش تا اهل قلم و نقاشان و سوداگران برای خوشگذرانی و دیدار با دوستان ، با بازی‌های مختلف یا مناظره شاعران و شنیدن اشعار شاهنامه و حکایات و قصص مختلف و یا تماشای رقص و بازی‌های مختلف به آنجا می‌رفته‌اند.

قهوه‌خانه‌ها بزرگ بودند با دیوارهای سفید پاکیزه و درهایی که از چهارچوب به بیرون باز می‌شدند ، یک شکل و هم اندازه در کنار یکدیگر می‌ساخته‌اند. بطوریکه هیچ دیوار و پرده‌ای میان آنها نباشد و از درون هر یک ، قهوه‌خانهء دیگر دیده شود. از دور اینطور دیده می‌شد که همه‌ی آنها یک قهوه‌خانه باشند.

در اطراف قهوه‌خانه‌ها طاق‌نماها و شاه‌نشین‌هایی ساخته بودند که با قالی‌ها و فرش‌ها ، فرش‌شده بودند و محل نشستن تماشاگران و مشتریان بودند. همه در آنجا روی زمین می‌نشستند و شب‌ها چراغانی‌هایی که از سقف آویزان شده بودند روشن می‌شدند.

در میان قهوه‌خانه هم حوضی بزرگ وجود داشته که آب زلال و تمیزی از اطراف آن می‌ریخته و انعکاس چراغ‌هایی که دور حوض بودند مانند آسمانی پرستاره روی آب دیده می‌شدند.

وضع قهوه‌خانه در زمان شاه عباس اول

در زمان شاه عباس اول ، بیشتر کارکنان قهوه‌خانه‌ها را از جوانان خوبروی گرجی و چر کسی و ارمنی انتخاب می‌کرده‌اند. از این میان ، جمعی به خدمت مشتریان مشغول بودند و جمعی با موهای بلند و لباس‌های فریبنده به رقص‌های گونان می‌پرداختند. به همین خاطر قهوه‌خانه‌ها بیشتر میعادگاه صورت پرستان و شاعران دل بر کف و هوسبازان بود.

از قهوه‌خانه‌های معروف اصفهان در زمان شاه عباس اول قهوه‌خانه‌های عرب ، بابافراش ، حاجی یوسف ، بابا شمش تیشی کاشی و قهوه‌خانه‌های توفان را می‌توان نام برد.

قهوه‌خانهء بابا شمش تیشی را خود شاه عباس برای او در چهارباغ باز کرده بود. این مرد نخست در شیراز معرکه‌گیری می‌کرد و با طاس‌بازی و نوازندگی و آوازخوانی و بازی‌های دیگر مردم را سرگرم می‌کرد و از این راه خرج زندگی خودش را به دست می‌آورده. در سال ۱۰۱۲ هجری از شیراز به اصفهان مهاجرت می‌کند و چون در نوازندگی و آواز مهارت داشته و تصنیف‌های دلنواز می‌ساخته ، توجه شاه عباس را به خودش جلب می‌کند. مخصوصاً که خوبروئی به نام گنجی همراه خودش داشته است.

شاه عباس گنجی را از او می‌گیرد و به خدمت خودش می‌گیرد و برای او در چهارباغ قهوه‌خانه و در کنار آن میخانه‌ای باز می‌کند. خود شاه عباس هم گاه گاه به قهوه‌خانه‌ی او رفته و در میخانه‌اش شرابخواری را به کل آزاد کرده بود. شاه عباس در زمان سلطنتش گاهاً میخواری را ممنوع اعلام می‌کرد و بعد از مدتی آزاد می‌کرد. ولی در قهوه‌خانه بابا شمش تیشی همیشه آزاد بود و کسانی که آنجا شراب می‌خوردند مهری به دستشان زده می‌شد تا از دست ماموران داروغه در امان باشند.

قهوه‌خانه توفان هم به خاطر جوان خوبروئی که  در آنجا با همین اسم خدمت می‌کرد ، شهرت یافت‌ و میعادگاه شاعران و دلباختگان شده بود. خود شاه عباس هم گاه گاه به آنجا می‌رفته. از جمله شاعرانی که به این قهوه‌خانه دلبستگی داشته رشیدای زرگر تبریزی و مظفر حسین کاشانی لنگ بوده که در رباعی زیر به قهوه خانه و لنگ بودن خودش اشاره می‌کند :

در قهوه‌خانه توفان که سر خوبانست

صد عاشق پا شکسته سرگردانست

آن رفت «مظفر» که سمندر بودی

مرغابی شو که کار با توفان است

 

پذیرایی‌های شاه در قهوه‌خانه

شاه عباس گاه میهمانان عالیقدر و سفیران بیگانه را نیز با خود به قهوه‌خانه می‌برد و از آنها در قهوه‌خانه پذیرایی می‌کرد. در پنجشنبه شب هفتم رجب سال ۱۰۲۸ ، خان عالم سفیر نورالدین محمد جهانگیر ، پادشاه  هندوستان و دن گارسیا*10  سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانی و سفیران عثمانی و دولت روسیه و جمعی از کشیشان کاتولیک را با خود به یکی از قهوه‌خانه‌های میدان نقش جهان می‌برد. در قهوه‌خانه از آنها با رقص دو رقاص ، که یکی چر کسی و دیگری اصفهانی بوده‌اند ، پذیرایی می‌کند.

آن پذیرایی در قهوه‌خانه بقدری برای سفیر اسپانی جالب و به یادماندنی می‌شود که آن را در سفرنامه خود می‌نویسد :

« هر دو بچه رقاص هوادارانی داشتند که بر سر زبردستی و هنرمندی رقاص مورد علاقه خود شرط‌بندی می‌کردند و برایش دعا می‌کردند. حرکات آن دو بچه رقاص از حرکات زنان نیز زنانه‌تر بوده و در انواع رقص از ایرانی و گرجی و هندی و تاتار بسیار ماهر بودند. پدر رقاص اصفهانی هم که از بندبازان و شعبده‌بازان نامی ایران است. می‌کوشید تا پسرش از رقاص چر کسی جلو بیوفتد و برای همین  در طول رقص پسرش ، حرکات او را با دست و سر تقلید می‌کرد. »

پس از رقص  از آنها با غذا و قهوه پذیرایی می‌کنند و  به خاطر سیر بودن و یا به خاطر اینکه غذا خوردن در قهوه‌خانه را در شان خود نمی‌دانستند از خوردن غذا و نوشیدن قهوه‌ خودداری می‌کنند و فقط شراب می‌نوشند.

شعرا و قهوه‌خانه

قهوه‌خانه‌ها میعادگاه شاعران و ادبیان بودند. هنرمندان و اهل‌دلان در قهوه‌خانه‌ها جمع می‌شدند و آثار خود را در معرض دید عموم قرار می‌دادند و نظرات را در مورد آثار خود را می‌شنیدند.

قهوه‌خانه‌ها تبدیل به جایی برای هنرمندان شده بودند و شاعران این مجالس در قهوه‌خانه را به مجالس شاهان ترجیح می‌دادند و عزیزتر می‌شمردند. به قول میرحیدری شاعر :

مرا در قهوه بودن *۱۱ بهتر از بزم شهان باشد

که اینجا مهمانان را منتی بر میزبان باشد

 

قهوه‌خانه‌ها فضای هنری خاصی برای هنرمندان ایجاد می‌کند تا جایی که هنرمندان درآمد خود را در قهوه‌خانه‌ها خرج می‌کنند. امینای نجفی که یکصد تومان از شاه پاداش می‌گیرد را در قهوه‌خانه خرج می‌کند و یا ادهم بیگ ترکمان که مبالغ زیادی برای هوسبازی در قهوه‌خانه‌‌ی حاجی یوسف خرج می‌کند و تا جایی پیش می‌رود که کارش به رسوایی می‌کشد.

محمد طاهر نصرآبادی در تذکره خودش در باره قهوه‌خانه اینطور می‌نویسد :

« از غلط نهادان کج اندیشه دوری جسته و در حلقه درست کیشان راست آیین درآمده و در قهوه‌خانه رحل اقامت انداختم.‌ تبارک‌الله از آن مجمع گروهی باقرعلوم نظری و یقینی و گروهی حاوی موسیقی و ترجمان اصول و فروع دین. از تجلی طبعشان ساخت قهوه‌خانه واردی موسی و معنی در خاطرشان مقارنه خورشید و مسیحا. بعضی به نظم اشعار جان بگو شوارلآلی آبدار مزین می‌ساختند ، و قومی در ترتیب معما زلف خوبان را در پیچ و تاب می‌انداختند. سرعت نظمشان به مرتبه‌ای که تا نام بیت برده‌ای معمار خاطرشان به دستیاری ستون‌خامه به عمارت آن می‌پرداخت … » *۱۲

شعرخوانی در قهوه‌خانه

در قهوه‌خانه‌ها شاهنامه و دیگر داستان‌های حماسی خوانده می‌شد و بسیاری از مردم برای شنیدن شاهنامه به قهوه‌خانه‌ها می‌رفتند. خواندن شاهنامه کاری سخت بوده و به همین خاطر شاهنامه‌خوان‌ها عموماً از ادیبان و شعرا بودند.

از معروف‌ترین شاهنامه‌خوان‌های اصفهان ملامومن کاشی ملقب به یکه‌سوار بود که لباس و اطوار خاصی داشت. دیگر از شاهنامه‌خوان‌های معروف اصفهان میرزا محمد بواناتی بود که در قهوه‌خانه‌ها داستان حمزه را می‌خواند.

قصه‌گویی و مدح علی (ع) هم در قهوه‌خانه‌ها رواج بوده و مداحان و قصه‌گویان بالای چهارپایه‌ای ایستاده و با تکان‌ دادن عصای مخصوصی شعر می‌خواندند.

در قهوه‌خانه‌های اردبیل و کرمانشاه در مرحم هر سال بساط مداحی و عزاداری به پا بوده و شعرهای مناسبتی خوانده می‌شد.

قهوه‌خانه‌ها پس از شاه عباس اول

وضع قهوه‌خانه‌ها از زمان سلطنت شاه‌عباس اول تا آغاز سطلنت شاه‌عباس دوم همینگونه بود. در زمان حکومت شاه‌عباس دوم ، وزیر اعظم او  خلیفه سلطان  که فردی متدین بود از به کار گرفتن جوانان  برای رقص در قهوه‌خانه‌ها جلوگبری کرد و پخش موسیقی‌های ناپسند را ممنوع کرد. پس از اقدامات خلیفه سلطان ، قهوه‌خانه شرایط جدیدی پیدا کردند. مردم در قهوه‌خانه‌ها با نوشیدن قهوه ، کشیدن قلیان و چپق و با بازی‌هایی مانند شطرنج ، نرد ، گنجفه ، بیچاز و تخم‌مرغ بازی سرگرم می‌شدند.

کم کم با گذر زمان ، قهوه‌خانه‌ها از محلی برای هنر و هنرمندان به جایی برای تفریح تبدیل می‌شود و با نزدیک شدن به قاجاریه ، قهوه‌خانه‌ها با چایخانه‌ها که چای ختایی خانه نامیده می‌شدند ادغام می‌شوند.

تا آغاز سلسله‌ی قاجاریه ، چایخانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها با یکدیگر ادغام می‌شوند. مردان نجیب در قهوه‌خانه‌ها با بازی‌های تخته‌ای ، نوشیدن چای و قهوه و کشیدن قلیان سرگرم می‌شده‌اند و کم کم حضور زنان و کودکان برخلاف زمان شاه‌عباس اول در قهوه‌خانه‌ها به خاطر شرایط قهوه‌خانه‌ها قطع می‌‌شود. و تا دهه ۱۳۱۰ قهوه‌خانه‌ها به شکل امروزی در می‌آیند.

یکی از مسافران فرنگی در سفرنامه خود اینطور می‌نویسد که در زمان شاه صفی دوم*۱۳ قهوه‌خانه‌ها برخلاف شیره خانه‌ها که محلی برای کارهای ناپسند بوده ، جای مردان نجیب و محترم بوده‌اند. *۱۴

مجله سخن، فروردین ۱۳۳۳

 

پانویس

*۱ : Kaffa

*۲ : خوانش درست ، بضم ب و تشدید نون

*۳ : از یادداشت‌های مجتبی مینو ، جام جهان نما

*۴ : از منتخب آثار عرب ، چاپ پاریس ۱۸۲۶ میلادی

* ۵ : علی بن عبدالله الشاذلی بنیاندگذار فرقه شاذلیه هست و شخص متفاوتی از ابوالحسن علی بن عمر شاذلی است و اشتباه نباید کرد.

* ۶ : میر محمد حسین خراسانی در کتاب مخزن الادویه نوشته است که ابوالحسن شاذلی برای شب‌زنده‌داران نوشیدن قهوه را پیشنهاد می‌کرده است تا از خستگی آنان بکاهد. و اولین شخصی بوده است که جوشاندن قهوه را به مردم یاد میداده است.

* ۷ : در همین زمان هم رساله‌هایی  دربارهء حلال بودن قهوه توسط دانشمندان نوشته می‌شود و مردم با استناد به آن کتاب‌ها دوباره قهوه می‌نوشند.

* ۸ : گنجی را شاه مدتی پس از آن به دلیل نامعلومی گردن می‌زند.

* ۹ :  تقی‌الدین محمد محمد اوحدی در تذکره عرفات این مهر را به طور کامل شرح داده است.

* ۱۰ : دن گارسیا از اینکه شاه عباس از او در قهوه‌خانه پذیرایی کرده بود به شدت ناراحت بود و در سفرنامه خود به طعنه اینور می‌نویسد : شاه درچنان مکان پر افتخاری از سفیران خارجی پذیرایی کرد …!

* ۱۱ : کلمه قهوه ، به جای قهوه‌خانه هم مرسوم بوده است.

* ۱۲ : تذکره نصرآبادی ، چاپ تهران ، صفحه ۴۶۰

* ۱۳ : شناخته شده با عنوان شاه سلطان سلیمان ، پسر شاه عباس دوم

* ۱۴ : سفرنامه آدام اولتاریوس ، سفیر دوک هلشتاین

 

منابع

  • تذکره محمد طاهر نصرآبادی ، چاپ تهران
  • تذکره عرفات عاشقین ، نسخه خطی کتابخانه ملی ملک
  • سفرنامه دن گارسیاو دسیلوا ، چاپ پاریس در سال ۱۶۶۹ میلادی
  • سفرنامه توماس هرارت ، چاپ پاریس ، سال ۱۶۶۲ میلادی
  • سفرنامه آدام اولتاریوس ، چاپ پاریس ، ۱۶۶۶ میلادی
  • وضع ایران ، تالیف وافائل دومانس ، چاپ پاریس در سال ۱۸۹۰ میلادی
  • سفرنامه پیترو دلاواله ایتالیایی ، چاپ رون در سال ۱۷۴۵ میلادی
  • تاریخ عباسی ، جلال الدین محمد منجم
  • سفرنامه شوالیه شاردن
  • سفرنامه ژان باپتیست تاورلیه
  • دایره‌المعارف اسلامی ، چاپ لیدن
  • زهرالریع ، نورالدین محمد یبن نعمت الله شوشتری
  • یادداشت‌های مجتبی مینوی
  • تحفه العاشقین ، نورالدین محمد مقیم هند
  • بحر الجواهر ، مجحمد بن یوسف هروی
  • مجانی الادب ، چاپ بیروت
  • مخزن الادویه ، محمدحسین خراسانی
  • هوبون – جوبون ، ۱۹۰۴ انگستان
  • بهار عجم ، رای تیک متخلص به بهار ، ۱۹۱۶

 

 

نویسنده : نصرالله فلسفی    تصحیح و بازنویسی : سالار امانی