فصلنامه علمي، اجتماعي و اطلاع رساني در زمينه علوم انساني

سال پنجم شماره بيست و سوم و بيست و چهارم(پي در پي) بهار و تابستان ۱۳۹۹

صاحب امتياز: انجمن علوم تربيتي پرديس بنت الهدي صدر كردستان

گپ و گفتي با پدر خرس هاي بي دندان

تهيه و تنظيم: فاطمه حقي

وحید ضیایی ، شاعر ، محقق ، منتقد ادبی ، روزنامه نگار و مترجم ایرانی ، در ۶ خرداد سال ۱۳۵۹ در اردبیل متولد شد. اوتحصیلات دانشگاهی خود را در مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی ادامه داد. ضیایی یکی از شاعران شعر مدرن و پسامدرن در ایران است که سبک نوآوری وی به نام “شعرآستان: ترکیب شعر و داستان در شرایط پست مدرن” تأثیر بسزایی در فضای آوانگارد داشته است. وی به آموزش ادبیات خلاقانه برای گروه های سنی مختلف ادامه می دهد و ۲۳ جلد با مقدمه وی توسط شاگردانش منتشر شده است. ضیایی تاکنون ۲۳کتاب در زمینه شعر و نقد ، ترجمه و ادبیات به زبان فارسی منتشر کرده و اشعار وی به ترکی ، عربی ، فرانسوی و انگلیسی و اردو ترجمه شده است. ضیایی اکنون مدرس دوره های ابتکاری خود است:ادبیات خلاق و NLPL (آموزش NLP براساس استعاره های ادبیات فارسی)

  1. چرا ادبیات؟

احساس می‌کنم که جو خانواده در گرایش افراد بسیار مهم است. و این گرایش می¬تواند شکل های مختلفی داشته باشد؛ مثلاً رشته¬ی من تا پایان دیپلم، علوم تجربی بود اما علاقه‌ و مطالعه¬ای که در ادبیات داشتم، نه‌تنها باعث افزایش علاقه¬ی من شده بلکه استعداد ذاتی هم باعث شد که به طرف ادبیات حرکت کنم؛ فقط بحث علاقه‌مندی نیست! به نظر من، جو می‌تواند با استفاده علاقمندی و استعدادت، تو را به طرف هر چیزی که مایلی بکشاند، من هم که از این قاعده مستثنی نبوده¬ام! از پنجم ابتدایی که حافظ و سعدی خوانده¬ام یا در دوره¬ی راهنمایی که رمان¬های فرانسوی از بالزاک و الکساندوما و… می¬خواندم، زمینه ساز حرکت به سوی نوشتن و سرودن و ترجمه شد.

  1. چه باعث می­شود تا قلم بدست گرفته و شعری نو خلق کنید؟

روح ما عادت کرده است وقتی تحت تاثیر واقعه­ای یا اتفاقی قرار می­گیرد، ناخودآگاه احساسی برای برون ریزی روحی_روانی پیدا کند در قبال حادثه! حادثه می­تواند عاشقانه باشد، تاثیری از صحنه­ی جنگی باشد و… که در هرکسی متفاوت است؛ آدم¬های معمولی باخشم، حرف زدن، عادات پیش پا افتاده، ابراز روانی داشته باشند اما هنرمندان با آثارشان حرف زده و این تظاهر و بازتاب را در مخلوقاتشان دارند؛ شعر من هم بازتاب هرچیزیست که فکر می­کنم و دارمشان و می­توانم که بنویسمشان!

۳.هدف شما از چاپ آثار متعدد چیست؟

چندین دلیل وجود دارد، یک اینکه من به واسطه پژوهش¬هایی که در این سال¬ها داشتم، به این نتیجه رسیدم که در ایران و بخصوص در آذربایجان و بخصوص در اردبیل، زادگاه مادری من، بسیاری از شعرا و نویسندگان خوبی داشته¬ایم که اهتمام به نوشتن و چاپ آثارشان نکرده اند؛ ایده را داشته و پرورش داده­اند اما به قلم جاری نکرده و حالا، چه در حوزه شعر و چه در حوزه داستان آثارشان تبدیل به میراث مکتوب نشد و بعد از مدتی سوژه از یاد رفته و دیگر آن شاعر یا نویسنده نتوانسته است بنویسد، خب به همین خاطر یکی از دلایل این­ست که می­خواستم زحمات من در سال‌هایی که در دنیا هستم و به‌عنوان یک شاعر و نویسنده _که انتخاب کردم زندگی کنم_ حتماً مکتوب بشود و برای آیندگان بماند؛ یعنی سندی باشد از فعالیت‌های ما برای آیندگان و از طرفی شیوه نوشتن و چاپ کتاب جا بیفتد! چون با دوتا مسئله مواجه هستیم: در کارگاهایم می‌بینم وتجربیاتم به من نشان داده که افراد ترس دارند از چاپ کتاب؛ چرا؟ چون می‌ترسند مورد انتقاد قرار بگیرند، یا وسواس دارند و فکر می‌کنند بهترینشان را هنوز ننوشته¬اند. هر دوی این‌ها باعث می‌شود که فرد، مداومت در نوشتن و چاپ را نداشته و نهایتا انگیزه¬اش را هم از دست بدهد. این طور کتاب چاپ کردن‌های من به نوعی الگوسازی و کمک به ارتقاء میراث مکتوب هم هست.

۴.در حین فعالیتهای ادبی مستمرتان با چه چالش­هایی روبه رو شدید؟

زمانی که شما برجی می­سازید، کوتاهی ساختمان­های اطراف کاملا مشهود می­شود؛ زمانی که شما به شکل مستمر فعالیتی انجام می­دهید، کند بودن دیگران به چشم ­می­آید؛ ناخودآگاه افراد در قبال فعالیت­ها، عکس العمل نشان داده و می­پرسند، من چرا نبوده ام، من چرا انجام نداده ام و… . نفس طبیعت آدمی همین است! در دو جور برخود انسان می­بینند وقتی برجی  در کنار خانه محقرشان ساخته می­شود، تلاش می­کنند تا خانه­شان را بزرگتر کنند؛ با این تفکر ناگهان یک شهر کوچک به شهر بزرگ صنعتی تبدیل می­شود، اما در برخورد دیگر، شروع به تخریب آن برج می­کنند تا همه­ی خانه ها به اندازه­ی هم مخروبه باشند. من در این سالها با هردو مدل تفکر مواجه بوده ام­که بیشترین چالش من همین بوده است! به هنرجویانم یاد می­دهم، اگر در مسئله ای کسی دیگر از شما بزرگتر بود تلاش کنید تا خودتان را بزرگ کنید؛ ما می­توانیم مجموعه ی بزرگتری از آدم های موفق را در کنار هم داشته باشیم.

  1. چگونه می­توانید انرژی و انگیزه ی خودتان را برای انجام فعالیت های بیشتر نگه دارید؟

اعتراف می­کنم سخت است که انگیزه و انرژی را بالا نگه داشت؛ اما باید آنقدر تلاش کنی و هدفت را بزرگ نگه ­داری که از کارشکنی ها، تخریب­ها و نامردی­ها نه تنها ناراحت نشوی بلکه دست به اصلاح الگویی بزنی که این تفکر را بوجود آورده است و همین مهم است! وقتی هدف بزرگ باشد، وقتی ایمان به هدف وجود داشته باشد، انگیزه هم در کنار آن نمود پیدا خواهد کرد.

۶.کدام یک از شاعران کلاسیک، بیشتر در شما تاثیرگذاشته و شما را برای انجام کارهای ادبی ترغیب کرده است؟ آیا الان هم، برای خودتان، الگوی ادبی دارید؟

حافظ، سعدی و نظامی؛ الان در تلاشم خودم را به عنوان الگوی ادبی و فرهنگی و آدمی که می­تواند با ادبیات زندگی کند و خوب باشد در ذهن و روان و زبان هنرجویان و مردم نشان دهم، یعنی سعی می­کنم خودم را بسازم! زمانی، آدم الگو دارد و احساس می­کند که به بعضی تفکرات نزدیک است اما الان من هستم که باید خودم را در چهل سالگی آنگونه بسازم که دیگران مرا در آینده به عنوان الگوی کاریشان در نظر بگیرند.

  1. شما موفقیت را چگونه ارزیابی می­کنید؟

موفقیت، استمرار تلاش است؛ شما نهایت تلاشتان را دارید و با تداوم در آن، فرصت­هایی به­وجود می­آید؛ زمانی که شما از فرصت به درستی استفاده می­کنید، به موفقیت می­رسید. همین کافیست که دوستان بدانند من به شکل مستمری روی کارهایم تمرکز می­کنم و با استفاده از فرصت­هایم، فرمول موفقیت را اینگونه تعریف می­کنم.

۸.. به نظر شما لزوم آشنا بودن با ادبیات و نحوه ی استفاده از آن، برای دانشجو معلمان و در کل، “قشر فرهنگی” چیست؟ و چه توصیه ای به دانشجومعلمان دارید؟

” قشر فرهنگی، اسمش روشه!” یعنی در هر حوزه‌ای از فرهنگ، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و مشاوره و… هر کار زمینه فرهنگی که انجام بشود، اگر معلم ادبیات بلد نباشد آن هم به‌صورت کاملاً تخصصی هم بر مضمون هم بر محتوا هم در قالب، به نظر من اصلا کلاس‌داری بلد نخواهد بود! چون در علوم انسانی و علوم فرهنگی، بحث نخستین حرف زدن و ارتباط‌گیری با آدم‌هاست! زمانی که من دایره واژگان و جملاتم انقدر نباشد ک بتونم با آدم‌ها ارتباط برقرار کنم چگونه می‌توانم یک مشاور خوب، یک روان‌شناس خوب چگونه می توانم یک جامعه‌شناس خوب باشم؟ همین ادبیات­ست که محصول آن‌ها را به وجود خواهد آورد؛ چون اگر در کلاس تدریس می کنند، تدریس محصولش خواهد بود! نویسنده خواهد شد، سخنران خواهد بود، باز با ادبیات اتفاق خواهد افتاد یعنی بدون استثنا هر کسی که در هر رشته‌ای، پزشکی و پیراپزشکی و فیزیک، می­خواهد به حوزه تدریس وارد شود، اگر به ادبیات آگاه نباشد، نمی­تواند دانسته­هایش را به منصه­ی ظهور برساند!

دانشجومعلمان باید بخوانند و ادبیات را به عنوان یک الزام کاری، معنوی،شخصی و چیزی که اگر نباشد، دیگر هیچ چیزی نیست تلقی کنند! یک فرهنگی باید نویسنده باشد، باید ادبیات دان باشد؛ باید بدانید که سواد در دنیا، ادبیات و در ادبیات خلاصه می­شود!

من آرزو می­کنم نسل آینده ای که به وجود خواهند آمد به گذشته ی خود افتخار کرده و به شیوه های نو متد های نو بازسازی کرده و نقاط مثبت را پررنگ کرده و آنقدر زیبا به جهان ارائه بدهد که همه بدانند ادبیات ما بی-نظیر است. معلم باید انگیزه و روحیه داشته باشد، او باید از لحاظ علمی به روز بوده و قدر ادبیات کلاسیک را بدانند.

سپاسگزارم از اعتمادی که به من کردید. وحید ضیائی

فاطمه حقی